The Flash
7.5 (میانگین رآی 357,000 نفر)
7.5 امتیاز کاربران ( 292 رای)

The Flash (2014– )

بروزرسانی : فصل 09 ، قسمت پایانی اضافه شد. (زیرنویس چسبیده)
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما می‌رود. چند ماه بعد از کما بیرون می‌آید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود می‌شود که این امکان را به او می‌دهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشته‌ی نگهبان که قابل رویت نمی‌باشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور می‌شود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...
The Flash
  • فصل: 01
    فصل: 02
    فصل: 03
    فصل: 04
    فصل: 05
    فصل: 06
    فصل: 07
    فصل: 08
    فصل: 09
    • gmwow
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      gmwow
      چهارشنبه, ۱۲ مه‍ ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۰۷
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • هریسون ولز زمین 2
      • فداکاری بری
      نقاط ضعف
      فصل دوم سریال فلش ، همانند ماهی بود که از تنگ بیرون افتاده . راستش رو بخواید قرار نبود بمیره و همچین چیزی هم قرار نیست اتفاق بیفته ، ولی سریال به نفس نفس افتاده بود.

      فصل اول نقد های خوبی رو دریافت کرده بود و این فصل هم میخواست به خوبی فصل قبل باشه و هر قسمت شاهد تلاش سریال برای رسیدن به نقطه خوب بودنش بودیم ، به این نقطه هم میرسید ولی هر بار بعد از پایان اپیزود سریال دوباره یک افت رو تجربه میکرد تا جایی که هر بار به پایان سریال نزدیک تر میشدیم این افت بیش تر به چشم میومد. در ادامه به نقد این فصل از سریال میپردازیم.

      ********************************************************************************

      فصل اول تا لحظه ایی که فلش به سوی تکنیگی برای جلوگیری ازش میره ادامه پیدا میکنه و سپس فصل اول به پایان میرسه .فصل دوم شروع میشه ، بری با همکاری “Firestorm”بعد از مبارزه موفق با “captain cold” و “Heat wave” به استارلبز بر میگرده . گروه همه دور هم هستن و لبخند روی صورت همه هست ، سیسکو مثل همیشه پر شور انرژیه ، رابطه کیتلین و رانی مثل همیشه عالیه ، حضور پروفسور استاین تو گروه حس میشه ، جو و دکتر ولز مثل همیشه کار بری رو تحسین میکنن و بهش روحیه میدن ، و همین لحظه هستش که همه چی از یک رویای شیرین تبدیل به یک کابوس تلخ میشه ، دکتر ولز از ویلچرش بلند میشه ، و همین لحظه هستش که اولین اثرات مخرب فصل اول دیده میشه ، همه این ها توهمات شیرینی بیش نبودن ، به جز بری هیچ کس تو استارلبز نیست . گروه از هم پاشیده و بری هم مثل همیشه خودشو مقصر میدونه و سعی داره اثرات حاصل از تکنیگی رو جبران کنه و خودش رو مشغول این کار کرده تا حدی که حتی نامه اضطراری پدرش رو هم نخونده.فلش بک های در طول داستان باعث میشن که بیننده هم از ماجرای مقابله با تکنیگی با خبر بشن هم بتونه حال بری رو بهتر درک کنه. مردم روز فلش رو جشن میگیرن ، فلش هم تو این جشن شرکت میکنه ، اما با ویلن جدیدی رو به رو میشه ، و حرف های آیریس و این ویلن جدید باعث میشه بری برای جمع کردن دوباره گروه تلاش کنه و موفق هم میشه که این کار رو بکنه . خب همه دور هم هستن و با کمک هم این ابر انسان رو شکست میدن و فایل هایی که از طرف دکتر ولز به دست بری میرسه ، حاوی شواهدی است که پدر بری رو از زندان آزاد می کنه و دوباره همه خوشحال دور هم هستند. خب تا اینجای کار همه چیز عادی به نظر میاد اما نکته ایی هست که باعث میشه بیننده به توانایی نویسنده شک کنه . چیزی که اتفاقات فصل قبل رو قائز اهمییت میکنه تاثیراتی که بر ادامه داستان گزاشته اما طبق چیزی که در قسمت اول دیدیم که بری وقتی اعضای گروه رو دور هم جمع کرد ، همه دوباره مثل دوران قسمت بین یک تا 5 میشن و تنها چیزی که یاد آور اتفاقات گذشته هست جای خالی برخی افراده ، خب درباره این موضوع جلو تر درباره صحبت میکنیم.

      سریال فلش

      با ورود جی گریک بُعد تازه ایی از داستان شروع میشه ، بُعدی که داستان این فصل بر پایه ی از بخش قرار داره. جی گریک با نقشه ایی از قبل به تیم فلش و کیتلین خودش رو نزدیک میکنه. بعد از اینکه جی بر اثر موضوع درمان بیماریش همزاد خودش رو (هانتر زولومون) رو به کیتلین نشون میده و توضیح میده چرا درمان از طریق همزاد امکان پذیر نیست و این جاست که حدس و گمان ها درباره جی گریک زیاد میشه تا جایی که زوم جی رو میکشه و میفهمیم خوده زوم هم جی هستش ! (یا به معنای دیگه ایی هانتر زولومون) این بخش علاوه بر شخصیت جی ، شخصیت زوم هم افت میکنه . اما چیزی که این جا قائز اهمییته ، موضوعیه که چند خط پیش مطرح کردیم . چیزی که به فصل قبل ارزش میده آثارش تو این فصله ، تو فصل قبل بری گول هریسون ولز قلابی رو خورد ، پس انتظار میره بعد از اینکه بری اشتباهش رو متوجه شد سعی تو رفع کردنش داشته باشه و دیگه تکرارش نکنه ، ولی این اتفاق نمیافته و همون اتفاق تکراری فصل قبل اتفاق می افته . اینجاست که بیننده با خودش میگه پس فصل قبل برای چی بود ؟ هر چی اتفاق افتاد الکی بود ؟ مگه اتفاقات فصل قبل باعث نمیشه کارکتر رشد شخصیتی داشته باشه ؟ خب اینا رو باید از نویسندگان فیلم بپرسید که همچین نقصی تو سریال به وجود آوردن.



      رابطه پتی و بری هم دقیقا بی مصرف جلوه داده شد . پتی و بری با هم رابطه ی خوبی داشتن اما بری از ترس اینکه یک فرد عزیز تو زندگیشو به خاطر خطر هایی که تو زندگیش هست ( زوم و فراانسان ها ) از دست بده رابطه شو با پتی قطع کرد در نتیجه انتظار میره که بری دیگه حداقل تا آخر فصل رابطه ی رومانتیکی نداشته باشه ، خب اینگونه نشد و انگار بری تمام حرف هاشو فراموش کرده بود و به شروع یک رابطه با آیریس تمایل نشون داد و تنها افسردگی حاصل از مرگ پدر جلوی این اتفاق رو گرفت و این هم یکی دیگر نقص های داستان این فصل است.



      خب زوم ، هانتر زولومون ، جی گریک چیزی نبودند که انتظار میرفت . زوم پر از تناقض و ضعف است.از اهداف غیر منطقیش گرفته تا اقداماتی که انجام داد . من به شخصه هنوز دلیل اینکه پدر بری رو کشت درک نکردم و نمیتونم هم بکنم . کدوم ویلنی رو دیدید که نقشه هاشو جلوی دشمن هاش توضیح بده ؟ مرد نقاب دار مرموز هم به هیچ وجه انتظار ها رو برآورده نکرد و بیش تر باعث آزار دادن بیننده شد.



      به شخصه میتونم بگم نقش آفرینی Tom Cavanagh در نقش هریسون ولز جزو نقاط مثبت سریاله و آدمه خود به خود ازش لذت میبره. دیگه شاهد هریسون ولز خبیث فصل یک نیست و شاهد هریسون ولزی هستیم که بیش تر از همه چیز دخترش براش مهمه و به اطرافیانش بیش تر اهمییت میده . همچین یکی دیگر از نقاط مثبت سریال فداکاری بریه که به خاطر نجات دادن بقیه قدرت خودشو به زووم میده و این همه ما رو به فدا کاری فلش در داستان "بحران در دنیا های بینهایت" انداخت که در این داستان فلش جان خودش رو فدا کرد . البته اتفاق افتادن داستان بحران در دنیا های بینهایت در سریال چندان در از ذهن نیست.

      این فصل اتفاقات زیادی افتاد که نتیجه بیش ترشون رو حداقل تا یک فصل آینده نمیتوینم ببینیم و به همون اندازه باعث نا امیدی طرفداران شد . طبق چیزی که در قسمت آخر دیدیم ، بری به گذشته رفت و مادرش رو نجات داد ، مطمئنا این سرآغازیه بر داستان فلشپوینت هستش که میتونه امید تازه ایی به طرفداران بده.
    • gmwow
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      gmwow
      پنجشنبه, ۱۶ شه‍ ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۶
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      اگر چه به پایان شوکه کننده قسمت نهایی فصل ۳ سریال فلش برای ماه ها اشاره می شده است، با این حال، دیدن اینکه آنها چگونه رویداد ها را به پایان رساندند کمی تعجب آور و شوکه کننده بود. تیم فلش از تغییر آینده نا امید بودند و هر کاری انجام می دادند تا آن را دگرگون کنند، اما حتی داشتن اسلحه بازوکای سرعتی نیز تنها تفاوت کمی در نتیجه ایجاد کرده است. در همان زمان که بری در طی پرش غیر منتظره اش به آینده دیده شد، سویتار با فرو کردن سلاح سرد خود در قفسه سینه آیریس، او را به قتل رساند.

      قسمت پایانی فصل سوم که به نام ‘خط پایان’ می باشد و آرون و تاد هلبینگ آن را قلم زده اند و دیوید مک ویرتر آن را کارگردانی کرده است، زمینه های زیادی برای پوشش داشت. عوارض جانبی نامطبوبی حول مرگ آیریس وجود دارد، چیزی که به طور قطع هزینه زیادی را بر روی تیم فلش و به خصوص بری و جو تحمیل می کند. یک زورآزمایی نهایی بین فلش و سویتار وجود داشت، یک رویایی که بیش از پیش شدید تر بوده است. و همچنین نبرد در حال وقوع بین سیسکو و کیلر فراست را نیز فراموش نکنید، بیش از حد انتظار می رود که آنها وارد رویارویی حماسی خود شوند.

      مگر اینکه، آنچه که در پایان فصل سوم رخ داد، آن گونه ای نباشد که به نظر می رسد. آیا واقعا آیریس مرده است؟ ممکن است کسی در دقیقه آخر جای او را گرفته باشد؟ ممکن است که کیلر فراست به اندازه ای که به نظر می رسد به سویتار وفادار نباشد؟ این ها تنها چند تئوری ای می باشند که در قسمت پایانی رو به توسعه پیش رفتند، که به معنای این است احتمال دارد هنوز فرصتی برای نجات آیریس وجود داشته باشد.

      با توجه به آنچه که در قسمت ۲۲ فصل ۲ سریال فلش واقعا اتفاق افتاد، مشخص شد که نظریه غالب نیز پشتیبانی می شود و این، دو بار موفقیت برای طرفداران سریال فلش در نظریه پردازی در این فصل می باشد. ولی واقعا این گونه نبود، آیریس وست که توسط سویتار خنجر خورد، در اصل اچ.آر می باشد که تغییر قیافه داده است. تعویض کردن درست زمانی رخ داد که طرفداران پیش بینی کرده بودند، وجود احساس گناه شدید اچ.آر در مورد لو دادن مکان آیریس به سویتار، او را به سمتی هدایت کرد تا یک طرح را برنامه ریزی کند و خودش را با او جا به جا کند، پس نتیجه حاصل مهم نیست، در هر صورت آیریس نجات یافته است. و مانند تعداد شگفت آور ایده های ناپخته اچ.آر، این ایده واقعا عملی شد. تنها جنبه منفی که در مورد زنده ماندن آیریس وجود دارد، این است که اچ.آر باید بمیرد. هر چند او به مانند یک قهرمان واقعی عمل کرد و قربانی شدن برای او یک وداع تاثیر گذار خوب نسبت به هر کاراکتر احمق دیگری مثل او ایجاد کرده است.

      با درگذشت اچ.آر و بقای آیریس، آینده تغییر می کند و کسی که برای اولین بار به سویتار زندگی داده است، محکوم به زیستن می شود. اما این به تنهایی چیزی را تغییر نمی دهد. تناقض زمانی زیست او ممکن است که به او منتقل شود ولی سویتار هنوز یک تهدید باقی می ماند. بنابراین، آیریس و بری یک انتخاب می کند، یک انتخاب که دیگر توسط تاریکی تعریف نشود و خوبی را در آغوش بگیرد، و آنها با بزرگترین دشمن خود به جای تنفر با مهربانی رو به رو شوند. این لحظه است که در آن بری و آیریس بیش از همیشه قهرمانانه عمل می کنند و با تمام درد و غم هایی که سویتار برای آنها به ارمغان آورده است، پیشنهاد می کنند تا تمام کاری که می توانند را انجام دهند تا سویتار همچنان به زندگی ادامه بدهد. البته در نهایت پیشنهاد آنها رد می شود ولی این دو درخشان ترین و سفید ترین کلاه خود را در قسمت نهایی به تن کرده اند. اعمال افراد، آنها را توصیف می کند و در لحظاتی این چنینی، بری و آیریس به طور کامل مشخص کردند که چرا آنها آدم خوب ها می باشند.

      قسمت ۲۳ سریال، قسمتی می باشد که ابر قهرمان ها در قهرمانانه ترین حالت خود و شخصیت های منفی نیز در شرور ترین حالت خود بودند، البته به جز کیلر فراست، او چیز دیگری است. بدون هیچ مخفی کاری ای، مشخص بود که شخصیت کیلر فراست کیتلین فراتر از فصل ۳ نیز خواهد بود، بنابراین، زمانی که جولیان با یک درمان باز می گردد، کاملا واضح است که او درمان را قبول نمی کند. در عوض، فراست قدرت خود را حفظ می کند و دوباره اختیار خودش را بدست می آورد و ثابت می کند که او بیش از حد با اعمالش تعریف شده است. و زمانی که زندکی سیسکو در معرض خطری جدی می باشد، او به سویتار روی می آورد و قبل از اینکه سویتار بتواند بهترین دوستش را بکشد، فراست او را با قدرتش می ترکاند.

      این یکی از پیچش های شگفت آور و وِیژه حوادث نمی باشد، اما داشتن کیتلین به عنوان برخی از نسخه های کیلر فراست و قسمتی از او که نیاز دارد تا آشتی پیدا کند، بسیار بیشتر از درمان شدنش جالب توجه و جذاب بود. آینده ی فراست به همراه تیم فلش مشکوک باقی می ماند ولی به طور قطع برخی از اقدام های برای ارتباط های کاری برقرار خواهند شد. یک دانشمند با قدرت یخی به اندازه ای خوب است که نمی توان به سادگی اجازه داد که برود، پس کاملا انتظار می رود که جولیان و سیسکو ماموریت شان در فصل بعدی، برگردان او به صورت تمام وقت باشد.

      این کاملا یک ارزیابی منصفانه است که فصل ۳ سریال فلش را قابل پیش بینی دانست. با این حال، سریال در نهایت پیامی در مورد اینکه این تعداد زیاد سرنخ های متنوع به کجا می روند ارسال می کند. به این معنا که در آخرین دقایق قسمت پایانی فصل، که در آن بری باید با خط پایان واقعی خود رو به رو شود، او وارد زندان نیروی سرعت می شود. این پیچیدگی بی رحمانه سرنوشت است ولی چیزی که بری در مورد آن به طرز شگفت انگیزی راحت می باشد، استفاده از آخرین لحظاتش برای دلداری دادن به دوستان و خانواده اش است. باری دیگر، او یک قهرمان است.

      از آنجا که در همان وهله اول بری و نیروی سرعت برای ساخت فلش پوینت بسیار پشیمان هستند، این چنین پیچیدگی ها نیز به مدت طولانی در راه بوده است. با این حال، در این قسمت، نتیجه مستقیم پشیمانی آنها نیز این است که سیسکو بازوکای نیروی سرعت را به درون پیوند دهنده استقرار نمی دهد، و همانطور که سویتار آرزو داشت و برنامه ریخته بود تا خودش را در طول زمان کپی کند که به او امکان حکمرانی به عنوان خدا را می داد، ولی کلید طرح، آزاد سازی جی گاریک (اولین فلش) از توقیف می باشد. اما هنگامی که جی خارج می شود، لازم است که کسی دیگر جای او را بگیرد و زمانی که نیروی سرعت آن را فرا می خواند، تنها به بری آلن چشم دارد.

      بنابراین، اینکه چرا بری واقعا باید برود چندان اهمیت ندارد، بلکه این مهم است که او با تمایل موافق به رفتن بود. بری سرنوشت را پذیرفت و حتی آن را زیر سوال نبرد. بار دیگر، این نشانه قهرمان می باشد که آینده خود را به خطر می اندازد تا مطمئن شود که آینده ای برای دیگران وجود دارد. این یک انعکاس کامل به فداکاری اچ.آر در اوایل قسمت می باشد، و به پایان فصل ۳ سریال فلش یک نکته قوی موضوعی داده است. همچنین این یک نقطه مناسب برای خروج بری از سریال می باشد، البته نه به طور دائم، بلکه در زمانی که احساس می شود سفر قهرمانی او به یک زمین مسطح رسیده است. در حال حاضر، زمان این فرا رسیده است که دیگر قهرمان ها در غیاب او به پا خیزند.

      فصل ۳ سریال فلش ممکن است که شروعی ناهموار داشته باشد ولی فصل، با قدرت و با قسمتی به پایانی می رسد که بیش از هر قسمت دیگری عاطفی و احساسی است. قسمت پایانی با سویتار به طریقه ای تر و تمیز سر و کار داشت و به بیننده ها یک مبارزه نهایی تماشایی ولی مختصر را داد. با خروج بری، خیلی سخت است که داستان را به طور دقیق برای فصل بعدی پیش بینی کرد. آیا والی در شهری که به او نیاز است در سریال فلش قدم می گذارد؟ تیم فلش در فصل بعد چگونه خواهد بود؟ آیا کاراکترهایی همچون جیپسی، هری و جی همچنان حضور خواهند داشت؟ و چگونه آیریس با از دست دادن بری کنار می آید؟ آیا فصل ۴ به فرو رفتن آیریس به سمت تاریکش می پردازد؟

      سریال The Flash (فلش) با فصل ۴ در پاییز ۱۳۹۶ به شبکه The CW باز می گردد.
    • DarkPassenger
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      DarkPassenger
      چهارشنبه, ۱۱ اس‍ ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۲۶
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • داستان دو فصل اول
      نقاط ضعف
      • داستان ضعیف فصل سوم
      داستان سریال « فلش » از زندگی جوانی کاملا معمولی به نام "باری آلن" آغاز می شود . وی قربانی تمسخر به دلیل ضعف جسمانی در دوران کودکی است و همچون همه ابر قهرمانان ،قادر به یافتن شریک مناسب زندگی عاطفی خود نیست.

      ماجرای این سریال – به زبان ساده – از انفجاری در" پردازشگر شتاب دهنده ذرات" در سنترال سیتی (زیر نظر دکتر هریسون ویلز) آغاز می شود.این انفجار باعث شده تا جهش های متعددی در بدن برخی از شهروندان که در معرض تابش اشعه قرار گرفته اند، روی دهد.

      جالب آنکه تاثیر اشعه بر انسانها ، ارتباط تنگاتنگی با حالات و موقعیت آنان دارد. مثلا باری الن در اثر اصابت این اشعه توانایی حرکت با سرعتی اعجاب آور را کسب می کند و شخصی که در "اتاق گاز" در انتظار اعدام است،به موجودی با گاز سمی مبدل می شود. نکته انجاست که موجودات خارق العاده در این سریال به دو گروه خیر و شر تقسیم می شوند اما "ضد قهرمانان" بسیار نیرومندتر از قهرمانان نیک سرشت به نظر می رسند.در واقع گروه کثیری از"انسانهای صاعقه زده" متمایل به شرارت اند و تنها گروه ناچیزی به "نیک رفتاری" تمایل می یابند. صرف نظر از علت این نوع نگاه در فیلمنامه، شاید بتوان نتیجه گرفت که این سریال معتقد به "شرارت ذاتی انسان" است. به عبارت دیگر؛ انسانها ذاتا متمایل به شر هستند و اگر توان و ابزار لازم برای آنها فراهم شود، شر وجودی خویش را از قوه به فعل تبدیل می کنند!

      هنگامی که به تماشای سریال " فلش" نشسته اید غالبا منتظر روایتی از جنس اَبَرقهرمان های سینمایی هستید: قهرمانی خوش تیپ و خجالتی،دختری زیبا ودلربا، ضد قهرمانی شرور و احیانا شوخ طبع،انفجار های بزرگ و فراوان،باران گلوله ، لگد پرانی و...اما این سریال در پردازش شخصیت ابر قهرمان خود – باری الن – دچار ضعف است. صفات بارز این شخصیت بخوبی به بیننده منتقل نمی شود. گذشته او به روشنی توصیف نشده و تعامل او با توانایی هایی که در اختیار دارد ،نکته تازه ای به بیننده ارائه نمی دهد.این ها البته به معنی بی ارزش قلمداد کردن سریال فلاش نیست اما مایلم به این نکته اشاره کنم که حتی بعد از تماشای بخش عمده ای از سریال، هنوز تصویری از شخصیت ابرقهرمان سریال بدست نمی آید. و این به معنای شکست خالق سریال در مقام "شخصیت پردازی" و "تیپ سازی" است.

      هر فردی از تماشای قهرمانی که دختر جوانی را از مهلکه نجات میدهد و یا کودکی معصوم با چشمان آبی را از چنگال نیروهای خبیث میرهاند و به جنگ با اشرار همت می گمارد لذت می برد اما بیننده پرو پا قرص اینگونه اثار سینمایی ، توقع دارد با ابرقهرمانی زنده و قابل هضم ودارای هویت خاص خود روبرو شود و نه یک جوان امریکایی تکراری با نقاب برچهره که برای نجات جهان قد علم کرده است .البته تعداد کمی از آثار اَبَرقهرمانی به چنین توفیقی دست یافته است.

      روال داستان در سریال صاعقه ، یکسان است: موجود شروری خلق می شود، "باری الن" به جنگ با او می شتابد اما در این نبرد با شکست مواجه می شود. در این زمان به سراغ همکاران خود در آزمایشگاه میرود و سرانجام نیز ضد قهرمان را به زانو در می آورد. نکته انجاست که تمام این رویداد ها الزاما باید طی 45 دقیقه روی دهد.اما شاید اگر این سریال الزامی به رعایت این قاعده نداشت ، در مقام پردازش داستان و شخصیت پردازی به مراتب موفق تر می نمود.

      علی رغم ضعف هایی که برشمردیم ،سریال صاعقه برای علاقمندان به ماجرا های هیجان انگیز و میخکوب کننده ،(بخصوص هنگام صرف پیتزای دو نفره) انتخاب خوبی است

      منبع : مووی مگ