زامبی ها به شهرلاس وگاس حمله کرده اند و در چنین شرایط وحشتناکی، گروهی از افراد برای بزرگترین سرقتی که تابحال مرتکب شده اند آماده میشوند.

«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد...

مردی تنها که که گذشته تیره و تاری دارد در یک رستوران با یک بدکاره به نام تری آشنا می شود و این آشنایی سبب می شود تا او قصد کمک به این دختر را داشته باشد اما ...

 «جو کابوت» مافيايي (تيرني) و پسرش، «نايس گاي ادي» (پن)، شش نفر گنگستر را استخدام مي کنند تا به يک صرافي الماس دستبرد بزنند. براي سارق ها ـ که هيچ يک، ديگري را نمي شناسد ـ اسم مستعار انتخاب شده: «آقاي سفيد» (کايتل)، «آقاي نارنجي» (رات)، «آقاي بور» (مدسن)، «آقاي صورتي» (بوشمي)، «آقاي آبي» (بانکر) و «آقاي قهوه اي» (تارانتينو). اما سرقت با مشکل مواجه مي شود...

هنری کودکی است که دلش می خواهد گانگستر شود و برایش گانگستر شدن مهم تر از رئیس جمهور آمریکا شدن است. او عاشق زندگی پر زرق و برق، اتومبیل های شیک و گران قیمت و قدرت و نفوذ گانگسترهاست. هنری کارش را به عنوان پادو شروع می‌کند اما علیرغم ریشه ایرلندی اش به تدریج پلکان قدرت را در خانواده مافیایی ایتالیایی تبار نیویورک طی می‌کند. او به همراه جیمی و تامی، دوستان دیگر گانگسترش، حلقه کوچک صمیمانه ای تشکیل می‌دهند که هیچ غریبه ای اجازه ورود به آن را ندارد...

داستان فیلم درباره قرصی است که ژن ابرقدرتی هر فرد را فعال می کند که در خیابان نیواورلئان پخش می شود که میزان جرم و جنایت را در شهر بالا می‌برد ...

آل کاپون ۴۷ ساله پس از گذراندن ۱۰ سال در زندان، از اختلالات روانی رنج می‌برد.

فیلم داستان "هاوارد رتنری" می باشد که در منطقه دایاموند شهر نیویورک صاحب یک طلا فروشی بزرگ است و حال باید راهی برای پرداخت قرض های خود پیدا کند ...

خانواده "اوچوا" که در مکزیکو سیتی زندگی می کنند، دچار مشکلات شدید مالی نیز هستند و تصمیم می گیرند تا یک بیزنس و کسب و کار جدید و پرسود را راه اندازی کنند. آن ها یک ماشین آمبولانس خصوصی را تهیه می کنند تا بوسیله آن در مناطق ثروتمند شهر آماده کمک به افراد پولدار باشند ولی برای اینکه سود قابل توجهی نصیب آن ها شود تصمیم می گیرند تا به مردم این منطقه آسیب بزنند تا مجبور به استفاده از خدمات اورژانس شوند ولی …

 «اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...

رابرت مک کال زمانی که متوجه می شود جنایتکاران دوست و همکار سابقش را به قتل رسانده اند باز می گردد تا عدالت را اجرا کند اما..

مجموعه ای از بدترین ظالمان و خلافکاران تاریخ گرد هم آمده اند و نقشه ای برای به راه انداختن یک جنگ و از بین مردن میلیون ها نفر طراحی کرده اند. مردی باید قبل از این که دیر شود این نقشه را متوقف کند...