این فیلم تلاش های یک خانواده آمریکایی معاصر برای مقابله با درگیری های پیش پا افتاده زندگی روزمره در حالی که با اسرار جهانی عشق، مرگ و امکان خوشبختی در دنیایی نامطمئن دست و پنجه نرم می کنند را نمایش می دهد...
نیکی دیلی که تردید دارد نگهبانی از موزه را قبول کند، پس از تن دادن به این کار، درگیر مسائل تازه ای می شود. شب در موزه نگهبانی می دهد و متوجه خرابکاری های عجیب و غریب می شود...
لینا کلامر، دختر گم شده کیتی مائورووا و ریچارد مائورووا، زنی است که پس از جعل هویت به عنوان «استر» از کمکاری هیپوفیز رنج میبرد. ریچارد متقاعد میشود که این دختر او نیست، در حالی که کتی با این باور مخالف است که شوهرش از پارانویا و توهم رنج میبرد. لینا سعی میکند آنها را از هم جدا کند و باعث ایجاد مشکلات اساسی برای خانواده میشود. اما این زوج سریعاً به گذشته تاریک و تاریخ قتلآمیز لینا پی بردند و او را تهدید کردند، لینا خشمگین میشود و «اولین قتل» خود را انجام میدهد...
دو برادر شیطان صفت، وندل و وایلد (کیگان-مایکل کی و جوردن پیل)، از کَت الیوت ۱۳ ساله (لیریک راس) کمک میگیرند تا آنها را به سرزمین زندهها احضار کنند....
چیس و لِین به فستیوال" Horror Hound" می روند، جایی که لین شروع به تجربه پیشگویی های غیرقابل توضیح و چشم اندازهای نگران کننده مرتبط با گذشته شهر به ویژه افسانه محلی کریپر می کند...
'لورا برچ' پس از اینکه مصرف بیش از حد جانش را به خطر می اندازد ، از فشار شدید دنیای تبلیغات فرار میکند تا به ریشههای خود بازگردد. لورا با پذیرفتن دعوت به خانه از طرف مادر غریبه اش، امیدوار است که زمان دوری در دهکده منزوی انگلیسی به آرام کردن شیاطین خشمگین درون او کمک کند. او به زودی متوجه می شود که مردم محلی شهر همگی از یک راز تاریک غیرقابل بیان محافظت می کنند - رازی که نه تنها مادرش بلکه سرنوشت وحشتناک خودش را نیز درگیر می کند...
یک گردهمایی خانوادگی در یک عمارت دورافتاده زمانی که آنها در داخل آن گیر میافتند و مجبور میشوند یک بازی مرگبار بقا را انجام دهند، تبدیل به یک چرخش مرگبار میشود...
گروهی از اینفلوئنسرهای فوق ستاره به عمارت یک میلیاردر منزوی کشیده می شوند و خود را در لانه یک خون آشام شیطانی به دام افتاده میابند. تنها راه نجات آن ها این است که توسط یک گیمر آنلاین معروف و یک شکارچی خون آشام قدیمی نجات پیدا کنند...
برداشتی از فیلم کلاسیک ترسناک کلایو بارکر در سال 1987 که در آن زن جوانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، یک جعبه پازل باستانی در اختیار میگیرد، غافل از اینکه هدف آن احضار سنوبیتها است...
این داستان عاشقانه ی هولناک نشان می دهد که چگونه هرمان و لیلی علی رغم مخالفت پدر لیلی در ترانسیلوانیا با هم ملاقات کردند و با هم قرار گذاشتند که به ازدواج آنها منجر شد و به آمریکا نقل مکان کردند ، جایی که وقایع سریال اصلی در آنجا اتفاق می افتد...
پس از اینکه یک زوج جوان به همراه پسر نوزاد خود به یک خانه مزرعه ای دورافتاده نقل مکان می کنند، همانطور که خانه اسرار خودش را فاش می کند مبارزه زن با روان پریشی پس از زایمان تشدید می شود...
پدری سخت کوش و یقه آبی که فقط میخواهد یک زندگی خوب برای دختر ۸ ساله تیز هوشش فراهم کند. کار معمولی او در نظافت استخر دره سان فرناندو، منبع درآمد واقعی او: شکار و کشتن خونآشامها است...